درختی که پوستش تیره رنگ باشد، درختی که میوه بدهد، درخت میوه دار درختی با شاخه های پرخار برگ های دندانه دار گل های کوچک زرد، میوۀ تیره رنگ با سه یا چهار دانه که طعم تلخ و بوی نامطبوع دارد و از آن شیره ای می گیرند که در طب به عنوان مسهل به کار می رود، خوشه انگور، آش انگور، اشنگور، خرزل، کلی کک، شوکة الصباغین، شجرة الدکن، نرپرن، نرپرون
درختی که پوستش تیره رنگ باشد، درختی که میوه بدهد، درخت میوه دار درختی با شاخه های پرخار برگ های دندانه دار گل های کوچک زرد، میوۀ تیره رنگ با سه یا چهار دانه که طعم تلخ و بوی نامطبوع دارد و از آن شیره ای می گیرند که در طب به عنوان مسهل به کار می رود، خوشه اَنگور، آش اَنگور، اَشَنگور، خَرزَل، کُلی کَک، شوکة الصباغین، شجرة الدکن، نرپرُن، نرپرون
نام درختی است که این گونه (درخت افرا) در جنگلهای کرانۀ دریای مازندران از آستارا تا مینودشت در همه ارتفاعات یافت میشود. آنرا در گیلان پلت، بلس و سیاه پلت، در کوهپایۀ گیلان پلاس، در آستارا گندلاش، در طوالش بستام، بسکم و بسکام و در مازندران و گرگان افرا میخوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 206)
نام درختی است که این گونه (درخت افرا) در جنگلهای کرانۀ دریای مازندران از آستارا تا مینودشت در همه ارتفاعات یافت میشود. آنرا در گیلان پلت، بلس و سیاه پلت، در کوهپایۀ گیلان پلاس، در آستارا گندلاش، در طوالش بستام، بسکم و بسکام و در مازندران و گرگان افرا میخوانند. (جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 206)
درختچه ای است از تیره عنابها که ویژۀ مرز فوقانی جنگل است. آنرا در درفک، سیاه درخت و در کلاردشت خرزال، در پل زنگوله کلیک در زیارت اشنگور و در کتول خوشۀ انگور میخوانند. (از جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 261). نارون (بیشتر نارون پیوندنشده را سیاه درخت نامند). (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به فرهنگ فارسی معین شود
درختچه ای است از تیره عنابها که ویژۀ مرز فوقانی جنگل است. آنرا در درفک، سیاه درخت و در کلاردشت خرزال، در پل زنگوله کلیک در زیارت اشنگور و در کتول خوشۀ انگور میخوانند. (از جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 261). نارون (بیشتر نارون پیوندنشده را سیاه درخت نامند). (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به فرهنگ فارسی معین شود
دهی است از دهستان مایوان بخش حومه شهرستان قوچان. دارای 130 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، مختصر انگور و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مایوان بخش حومه شهرستان قوچان. دارای 130 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، مختصر انگور و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
مرضی است عفونی که عامل مولدش باکتریدی شاربونوز میباشد. این مرض در انسان معمولاً زخمی موضعی و بدخیم تولید میکند. و بندرت اعضای داخلی روده و ریه را میگیرد. میکرب این مرض در سال 1850 میلادی بوسیلۀ داون کشف شد، و آن باسیلی است هوازی و هاگ دار. در ایران سیاه زخم زیاد است و معمولاً از گوسفند به انسان سرایت میکند و بندرت بوسیلۀ گاو و اسب به انسان منتقل میشود، و نیز سرایتش از انسان به انسان استثنایی است. خراج. ردی. شاربن. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به تاول و طاول شود
مرضی است عفونی که عامل مولدش باکتریدی شاربونوز میباشد. این مرض در انسان معمولاً زخمی موضعی و بدخیم تولید میکند. و بندرت اعضای داخلی روده و ریه را میگیرد. میکرب این مرض در سال 1850 میلادی بوسیلۀ داون کشف شد، و آن باسیلی است هوازی و هاگ دار. در ایران سیاه زخم زیاد است و معمولاً از گوسفند به انسان سرایت میکند و بندرت بوسیلۀ گاو و اسب به انسان منتقل میشود، و نیز سرایتش از انسان به انسان استثنایی است. خراج. ردی. شاربن. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به تاول و طاول شود
بدبخت وسیاه بخت. (ناظم الاطباء). تیره روز. شقی: یکی را چنین تیره بخت آفرید یکی را سزاوار تخت آفرید. فردوسی. وزآن پس بدو گفت کای تیره بخت رسانم ترا من به تاج و به تخت. فردوسی. مکن ز گردش گیتی شکایت ای درویش که تیره بختی اگر هم بر این نسق مردی. سعدی (گلستان). رجوع به تیره بختی و تیره و دیگر ترکیبهای آن شود
بدبخت وسیاه بخت. (ناظم الاطباء). تیره روز. شقی: یکی را چنین تیره بخت آفرید یکی را سزاوار تخت آفرید. فردوسی. وزآن پس بدو گفت کای تیره بخت رسانم ترا من به تاج و به تخت. فردوسی. مکن ز گردش گیتی شکایت ای درویش که تیره بختی اگر هم بر این نسق مردی. سعدی (گلستان). رجوع به تیره بختی و تیره و دیگر ترکیبهای آن شود
دهی است جزو دهستان سیاهرود بخش افجۀ شهرستان تهران. دارای 377 تن سکنه. آب آن از رود خانه سیاهرود. محصول آنجا غلات، بنشن و میوه جات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است جزو دهستان سیاهرود بخش افجۀ شهرستان تهران. دارای 377 تن سکنه. آب آن از رود خانه سیاهرود. محصول آنجا غلات، بنشن و میوه جات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
درختچه ای از تیره عنابها که برگهایش در شاخه های جوان متقابل و دندانه دار است و در بن دمبرگ ها گوشوارک موجود است. گلهایش خوشه یی و به رنگ زرد مایل به سبز است. برخی از گونه های سیاه درخت دو پایه و برخی یک پایه هستند. میوه این گیاه به بزرگی یک نخود و تیره رنگ محتوی 3 تا 4 دانه است و طعمش تلخ و نامطبوع است و از میوه آن شیره ای بنام شیره نرپرن می گیرند که مسهلی است قوی و معمولا با عرق آلمان مصرف می شود خوشه انگور آش انگور اشنگور آش خرزال وشر کلی کک الجاره عوسج شجره الدکن شوکه الصباغین، درختی که میوه دهد بارور
درختچه ای از تیره عنابها که برگهایش در شاخه های جوان متقابل و دندانه دار است و در بن دمبرگ ها گوشوارک موجود است. گلهایش خوشه یی و به رنگ زرد مایل به سبز است. برخی از گونه های سیاه درخت دو پایه و برخی یک پایه هستند. میوه این گیاه به بزرگی یک نخود و تیره رنگ محتوی 3 تا 4 دانه است و طعمش تلخ و نامطبوع است و از میوه آن شیره ای بنام شیره نرپرن می گیرند که مسهلی است قوی و معمولا با عرق آلمان مصرف می شود خوشه انگور آش انگور اشنگور آش خرزال وشر کلی کک الجاره عوسج شجره الدکن شوکه الصباغین، درختی که میوه دهد بارور
درختچه ای از تیره عناب ها که برگ هایش در شاخه های جوان متقابل و دندانه دار است. گل هایش خوشه ای و به رنگ زرد مایل به سبز است. میوه این گیاه به بزرگی یک نخود و طعمش تلخ و نامطبوع است. از میوه آن شیره ای به نام شیره نرپرن می گیرند که
درختچه ای از تیره عناب ها که برگ هایش در شاخه های جوان متقابل و دندانه دار است. گل هایش خوشه ای و به رنگ زرد مایل به سبز است. میوه این گیاه به بزرگی یک نخود و طعمش تلخ و نامطبوع است. از میوه آن شیره ای به نام شیره نرپرن می گیرند که
مرضی است عفونی که در انسان معمولاً زخمی موضعی و بدخیم تولید می کند و به ندرت اعضای داخلی روده و ریه را می گیرد. و معمولاً از گوسفندان به انسان سرایت می کند
مرضی است عفونی که در انسان معمولاً زخمی موضعی و بدخیم تولید می کند و به ندرت اعضای داخلی روده و ریه را می گیرد. و معمولاً از گوسفندان به انسان سرایت می کند